امروز رفتم به دانشگاه ملى معروف شهر.با واسطه ى دوستانى كه داشتم ساعت و روز كلاس رو پيدا كرده بودم.رياضى 1.همون رياضى 1ى كه دو ترم پيش 90 درصد بچه ها افتادن و ترم پيش با استادش دعوامون شد(حق داشتيم!) و حذف اضطرارى كرديم.
10 دقيقه دير رسيدم.از همون اول سوتى هام شروع شد.دم در دانشگاه:آقا كلاس رياضى1 كجا برگزار ميشه؟با نگاهى عاقل اندر سفيه گفت رو برد زدن ديگه... .سوال پرسيدن توى PNU يه چيز كاملا طبيعيه! اونجا هيچكس حتي مسئولين هم جوابو نميدونن.
از 10 نفر پرسيدم تا بالاخره تونستم توى راهروهايى كه به سبك راهرو زندان درست شده كلاس 11 رو پيدا كنم.يه تك در زدم,همه برگشتن با تعجب نگاهم كردن.چون ما دانشجو هستيم نبايد به اون بيچاره اى كه داره حرف ميزنه و گاهى بهش ميگن استاد احترام بزاريم؟
اومدم بشينم,اين صندلي خرابه,اوني كه اون طرفه به نظر سالمه...شانس آوردم كه يهو فهميدم رديف پسرها از دخترها جداس!توى دانشگاه ما فقط ميخوايم به صندلى برسيم...مهم نيست كه قاطى ميشينيم.رديف هم كه معني نداره.(بهتره بگم نداشت,ترم قبل مشغول جا انداختن فرهنگ دو رديف شدن صندلى ها بودم كه ترم تموم شد)
جلسه ى 4 ام بود.دير رسيده بودم...
بغل دستيم تمام مدت مزخرف ميگفت,اگه دانشگاه خودمون بود ميدونست از لحظه لحظه ى كلاس بايد استفاده كنه وگرنه ميبازه.
دانشجوها,مهندسين آينده,نميتونستن تمرين ها رو حل كنن.دوست من ترم قبل تنها كسى بود كه رياضى 2 پاس كرد.از بالاى 100 نفر.پس فرق ما كه رتبمون پايين بود با اونا كه رتبه هاشون بالا بوده چيه؟اينا كه از ما بدترن...
بعد از تمام شدن كلاس نزديك در ساختمان يكى از اون دوستام رو ديدم.تو راهرو ها كه ميرفتيم با چند نوع دوست ديگه روبرو شدم,فرق برخورد گرم رو با اظهار نديدن ميفهمى كه؟همه جورش بود.
ما با اونا چه فرقي داريم؟باهوش ترن؟درس خون ترن؟فكرنميكنم...اگه هم بعدا موفق تر باشن مال امكاناتيه كه اونا دارن و ما نداريم.
ما PNU هستيم:كلاس يا نداريم يا جا نداره.امتحانامون سخته وغلطه.بچه ها سطح پايينن.گلستان منبع اشكاله ولى...دانش جو هستيم.خودمون بايد درس بخونيم.اينش بد نيست...
پ.ن:نظرتون رو در مورد اين پست بنويسين PLZ.برام مهمه.همون طورى كه اسممو تو وبلاگ ها تغيير ندادم,همون Drago باقي موند...
10 دقيقه دير رسيدم.از همون اول سوتى هام شروع شد.دم در دانشگاه:آقا كلاس رياضى1 كجا برگزار ميشه؟با نگاهى عاقل اندر سفيه گفت رو برد زدن ديگه... .سوال پرسيدن توى PNU يه چيز كاملا طبيعيه! اونجا هيچكس حتي مسئولين هم جوابو نميدونن.
از 10 نفر پرسيدم تا بالاخره تونستم توى راهروهايى كه به سبك راهرو زندان درست شده كلاس 11 رو پيدا كنم.يه تك در زدم,همه برگشتن با تعجب نگاهم كردن.چون ما دانشجو هستيم نبايد به اون بيچاره اى كه داره حرف ميزنه و گاهى بهش ميگن استاد احترام بزاريم؟
اومدم بشينم,اين صندلي خرابه,اوني كه اون طرفه به نظر سالمه...شانس آوردم كه يهو فهميدم رديف پسرها از دخترها جداس!توى دانشگاه ما فقط ميخوايم به صندلى برسيم...مهم نيست كه قاطى ميشينيم.رديف هم كه معني نداره.(بهتره بگم نداشت,ترم قبل مشغول جا انداختن فرهنگ دو رديف شدن صندلى ها بودم كه ترم تموم شد)
جلسه ى 4 ام بود.دير رسيده بودم...
بغل دستيم تمام مدت مزخرف ميگفت,اگه دانشگاه خودمون بود ميدونست از لحظه لحظه ى كلاس بايد استفاده كنه وگرنه ميبازه.
دانشجوها,مهندسين آينده,نميتونستن تمرين ها رو حل كنن.دوست من ترم قبل تنها كسى بود كه رياضى 2 پاس كرد.از بالاى 100 نفر.پس فرق ما كه رتبمون پايين بود با اونا كه رتبه هاشون بالا بوده چيه؟اينا كه از ما بدترن...
بعد از تمام شدن كلاس نزديك در ساختمان يكى از اون دوستام رو ديدم.تو راهرو ها كه ميرفتيم با چند نوع دوست ديگه روبرو شدم,فرق برخورد گرم رو با اظهار نديدن ميفهمى كه؟همه جورش بود.
ما با اونا چه فرقي داريم؟باهوش ترن؟درس خون ترن؟فكرنميكنم...اگه هم بعدا موفق تر باشن مال امكاناتيه كه اونا دارن و ما نداريم.
ما PNU هستيم:كلاس يا نداريم يا جا نداره.امتحانامون سخته وغلطه.بچه ها سطح پايينن.گلستان منبع اشكاله ولى...دانش جو هستيم.خودمون بايد درس بخونيم.اينش بد نيست...
پ.ن:نظرتون رو در مورد اين پست بنويسين PLZ.برام مهمه.همون طورى كه اسممو تو وبلاگ ها تغيير ندادم,همون Drago باقي موند...