۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

وحشي

هيچ وقت به هيچ نوع حيوان خانگى علاقه نداشتم.هميشه از اينكه روم جيش كنه بدم اومده. يه بار به خاطر اينكه توى حياط مادربزرگم اينا پام رفت روى جيش مرغ پسر عمه ام وقتي داشتم پامو ميشستم پسرو ديدم و شلنگ آبو گرفتم و تا اونجا كه جا داشت خيسش كردم.با عصبانيت نه به شوخى!
حالا هم كه بزرگ تر شدم از زاويه هاى ديگه اى بهش نگاه ميكنم.چرا بايد به خاطر اينكه من خوشم بياد اون از محيط زندگيش دور بشه؟
من دوست دارم منو ببرن توي محيط زندگى يه سنجاب؟بعد بهم برسن ها,ولي به شيوه ى خودشون! مثلا ميدونن آدما گوشت پخته ميخورن...پس هر روز 1 كيلو گوشت پخته بهم بدن!! يا ميدونن آدما واسه حموم كردن ميرن زير دوش...هر وقت اونا خواستن يه دوش ميزارن و منو مجبور ميكنن برم زيرش.
ميدونم چي ميخواي بگى.آدما شعورشون بالاتره و از اين حرفا.

پ.ن1:داشتم با X راه ميرفتم و در مورد همستر و حيوان خانگي حرف ميزدم...گفتم من به هيچ نوع حيوان خانگى علاقه ندارم حتى اين(=همستر).يه دختره كه چند قدم جلوتر من راه ميرفت برگشته ميگه خيلى بى ادبى!!!به من چه تو به خودت ميگيرى....

پ.ن2:ميخواستم بگم كسى از Z عزيز خبر نداره؟ كه خوش توي پست قبلي كامنت داد و جمعي رو از نگراني درآورد.

پ.ن 3:چند بار مِن مِن كردم چند جا بگم ولي روم نشد....شما تصميم ندارين ليست پيوند هاتونو به روز كنين؟!....گرفتى؟ البته خودمم بايد اين كارو بكنم.