۱۳۸۷ دی ۱۹, پنجشنبه

آدم قحطي بود مگه؟
داري هم خودتو عذاب ميدي هم اونو...
فكر ميكني بعد امتحانات بتوني بري؟
بهش نگو.حداقل اگه نشد مثل اون دفه نميشه...واقعا گند زدي.هركس ديگه بود هرچي از دهنش در ميومد ميگفت.
اگر هم درست بشه سورپريز ميشه.از اين كه مثل اون دفه 3 ماه منتظرت باشه آخرش هم ..... بهتره.
خيلي سخته وقتي ميبيني بهت اميد نداره...وقتي ميگه من كه ميدونم تا زمان نمايشگاه نمياي....

1 سال و 1 ماه گذشته و فقط 6 ساعت با هم بوديم.بدون چون و چرا حق داره.



6 نظرات:

ناشناس گفت...

دراگو تو مطلب جدید منو تو صفحه اول دیدی حتما بگو چون من نمیتونم ببینم

ناشناس گفت...

معتاد جان من مطلبتو ديدم.همون لحظه هاي اول هم ديدم.
ولي نتونسنم نظر بزارم.
oops!
الان رفتم نيستش!
همون كه آخرش در مورد آدم شدن بود ديگه؟چند قسمتي بود...

ناشناس گفت...

سلام...شرمنده اگه نیومدم ...یکم گرفتارم :)
می دونی دقیقا یه همچین حالیو این چند روز دارم ولی برعکسه پائینی ...

"خيلي سخته وقتي ميبيني بهت اميد نداره..."

ناشناس گفت...

یه جورایی خیلی مرموز بود و جذاب و قشنگ

ناشناس گفت...

خوب اين يه گفتگويه درونيه. اميدوارم خير باشه

ناشناس گفت...

چلنگر هم نمی تونه اینو ترجمه کنه

ارسال یک نظر