Oops! اصلا فكرشو هم نميكردم كه كسى منو به بازى هاى وبلاگى دعوت كنه,چه برسه به اينكه اون شخص ppsama باشه!
راستش خيلى هم از اين بازى ها خوشم نميومد(فعل گذشته!) شايد چون امتحان نكرده بودم.حالا كه دعوت شدم ببينم چى ميشه...
اصولش از اين قراره كه دو طعم از شكلات رو در سال 1400 توصيف كنم ديگه؟ok.(وقتي زياد ok ميگم نشانه ى استرسه!!)
1. 12 سال ديگه احتمالا به اندازه اى كه ميخوام پولدار شدم,يه ماشين خوب دارم ولى بهترش هم هست(بدم نمياد داشته باشم!!).مثل بقيه ى دوستان حتما يه مقدار از تنهايي در اومدم و 2 نفر شدم!خيلى شهرا كه تا حالا نرفتم رو اون موقع رفتم و خاطره هاى خوب دارم.كمتر عصبى هستم و راضى ترم.هنوز از دست خودم و مردم حرص ميخورم.دغدغه (عجب كلمه ي مزخرفيه...) هام عوض شده.اميدوارم كه حداقل به اندازه ى الان اميدوار بمونم.ولى فكر نميكنم اون موقع هم بزرگ بشم,آدم بشم!
else
2.خب از اون زاويه...افسرده شده ام.ديگه به هيچي اميد ندارم.ديگه هيچ كس و هيچ چيزو قبول ندارم.ديگه هيچى نميخوام.
شايد هم تا 12 سال ديگه مردم.چقدر دوست دارم مرگو تجربه كنم!فقط مشكل اينجاست كه نميشه بعدش چيزهاى ديگه رو تجربه كرد.دوست دارم اونها رو هم تجربه كنم.
حالا نوبت دعوتى هاست؟
خودنويس,فرشته,پريسان,شوكا,نويسنده ى وبلاگ كافه نادرى,آقاى بهزاد افشارى.
فقط يه مشكل! يكى دوتا از دعوتي ها ممكنه وبلاگ منو نخونن!! اگه خواننده ى وبلاگ هاى كافه نادرى و آقاى افشارى هستين بهشون بگين لطفا!
پ.ن:من از اين بازيا زياد به ذهنم مياد,كى اهلش هست تا بهش سوژه بدم؟
راستش خيلى هم از اين بازى ها خوشم نميومد(فعل گذشته!) شايد چون امتحان نكرده بودم.حالا كه دعوت شدم ببينم چى ميشه...
اصولش از اين قراره كه دو طعم از شكلات رو در سال 1400 توصيف كنم ديگه؟ok.(وقتي زياد ok ميگم نشانه ى استرسه!!)
1. 12 سال ديگه احتمالا به اندازه اى كه ميخوام پولدار شدم,يه ماشين خوب دارم ولى بهترش هم هست(بدم نمياد داشته باشم!!).مثل بقيه ى دوستان حتما يه مقدار از تنهايي در اومدم و 2 نفر شدم!خيلى شهرا كه تا حالا نرفتم رو اون موقع رفتم و خاطره هاى خوب دارم.كمتر عصبى هستم و راضى ترم.هنوز از دست خودم و مردم حرص ميخورم.دغدغه (عجب كلمه ي مزخرفيه...) هام عوض شده.اميدوارم كه حداقل به اندازه ى الان اميدوار بمونم.ولى فكر نميكنم اون موقع هم بزرگ بشم,آدم بشم!
else
2.خب از اون زاويه...افسرده شده ام.ديگه به هيچي اميد ندارم.ديگه هيچ كس و هيچ چيزو قبول ندارم.ديگه هيچى نميخوام.
شايد هم تا 12 سال ديگه مردم.چقدر دوست دارم مرگو تجربه كنم!فقط مشكل اينجاست كه نميشه بعدش چيزهاى ديگه رو تجربه كرد.دوست دارم اونها رو هم تجربه كنم.
حالا نوبت دعوتى هاست؟
خودنويس,فرشته,پريسان,شوكا,نويسنده ى وبلاگ كافه نادرى,آقاى بهزاد افشارى.
فقط يه مشكل! يكى دوتا از دعوتي ها ممكنه وبلاگ منو نخونن!! اگه خواننده ى وبلاگ هاى كافه نادرى و آقاى افشارى هستين بهشون بگين لطفا!
پ.ن:من از اين بازيا زياد به ذهنم مياد,كى اهلش هست تا بهش سوژه بدم؟