۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

ذهن نگو یه دسته گل

توی DB واسه SCIT این موجودیته و این رابطه...
فردا بچه های شورای مرکزی رو بگم بیان امضا کنن،خیلی دیر شده واسه بعد امتحانا لازمش داریم.بهانه هم کسی حق نداره بیاره.
پول ندارم واسه دستگاه...چیکار کنیم؟...پیش قسطشو بدیم؟ اگه در نیاره که بیچاره میشم...مدیریت ریسک...
پروژه ی خوبی میشه...از بچه های دانشگاه های دیگه،اصلا از آدمایی که پایه هستن میشه استفاده کرد.من چیکاره ام بعد؟نمیشه بگم طرح مال منه شما کار کنین که...باید قبلش خودمو بسازم.در مورد ملزوماتش باید تحقیق بشه،فقط web developement فکر نکنم به درد بخوره...
یه DB واسه TEO اگه بخوایم درست کنیم باید واسه موجودیت عضو 3- 4 تا رابطه ی Is-a تعریف کنیم...
kubuntu و edubuntu رو هم اگه بیخیال شم بازم Server رو بیخیال نمیشم.فقط مسئله اینه از کجا گیر بیارم...
PHP فکر کنم خوب باشه.اینو که یاد بگیرم کلی میفتم جلو.
نمیدونم کارم با این دوست دایی به کجا میکشه.امتحانا تموم شد برم سراغش.
اگه دیگه مغازه نرم پول از کجا در بیارم؟...کپی و اینا هم هست ولی پولش چی؟
Excel رو هم ننوشتم...
از موسسه و کپی پول در میاد نترس.
با SQL یاد دادن هم میشه پول درآورد...دانلود کنم صفحه هاشو...

اینا همه اش وقتیه که دارم با ترجمه ی افتضاح آقای هاشمی طبا از کتاب پرسمن سر و کله میزنم...فردا 8:30 امتحان نرم افزار.
احمقانه نیست که من به اینا بگم شکلات؟!