‏نمایش پست‌ها با برچسب PNU. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب PNU. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

ذهن نگو یه دسته گل

توی DB واسه SCIT این موجودیته و این رابطه...
فردا بچه های شورای مرکزی رو بگم بیان امضا کنن،خیلی دیر شده واسه بعد امتحانا لازمش داریم.بهانه هم کسی حق نداره بیاره.
پول ندارم واسه دستگاه...چیکار کنیم؟...پیش قسطشو بدیم؟ اگه در نیاره که بیچاره میشم...مدیریت ریسک...
پروژه ی خوبی میشه...از بچه های دانشگاه های دیگه،اصلا از آدمایی که پایه هستن میشه استفاده کرد.من چیکاره ام بعد؟نمیشه بگم طرح مال منه شما کار کنین که...باید قبلش خودمو بسازم.در مورد ملزوماتش باید تحقیق بشه،فقط web developement فکر نکنم به درد بخوره...
یه DB واسه TEO اگه بخوایم درست کنیم باید واسه موجودیت عضو 3- 4 تا رابطه ی Is-a تعریف کنیم...
kubuntu و edubuntu رو هم اگه بیخیال شم بازم Server رو بیخیال نمیشم.فقط مسئله اینه از کجا گیر بیارم...
PHP فکر کنم خوب باشه.اینو که یاد بگیرم کلی میفتم جلو.
نمیدونم کارم با این دوست دایی به کجا میکشه.امتحانا تموم شد برم سراغش.
اگه دیگه مغازه نرم پول از کجا در بیارم؟...کپی و اینا هم هست ولی پولش چی؟
Excel رو هم ننوشتم...
از موسسه و کپی پول در میاد نترس.
با SQL یاد دادن هم میشه پول درآورد...دانلود کنم صفحه هاشو...

اینا همه اش وقتیه که دارم با ترجمه ی افتضاح آقای هاشمی طبا از کتاب پرسمن سر و کله میزنم...فردا 8:30 امتحان نرم افزار.
احمقانه نیست که من به اینا بگم شکلات؟!

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

Real War

شما مسئول یک کشور(C1) هستید(ريیس جمهور-شاه-نخست وزیر یا هرچی).با کشورهای C2 و C3 در ارتباط هستید.کشور C2 پشتیبان تمام عیار کشور C3 است.شما در اثر یک اشتباه باعث تیره شدن روابط با کشور C3 میشوید.کشور C3 روابط دیپلماتیک خود را با شما قطع میکند.کشور C2 تمام روابط سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و ... را با شما قطع کرده و حتی تهدید به لشکرکشی میکند.
شما در عرض یک هفته ارتباط با کشور C2 و در عرض ۲ هفته ارتباط با کشور C3 را به حالت معمولی در می آورید.
به این کار چه میگویند؟
نکته:عادی کردن روابط به معنی گول زدن،ماستمالی و ... نیست.بلکه با عذرخواهی رسمی و سعی در جبران اشتباه صورت میگیرد.
پ.ن: امتحانا شروع شده دیگه...به جای درس خوندن باید بشینیم طرح دیپلماسی بریزیم.به Z هم توصیه میکنم بشینه درس بخونه.

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

عکس-۱-امور مالی

لحظه ی اول سوژه ی عکس جمله بندی غلط بود ولی تابلوی بالا تمام توجه ها را به خود جلب میکند!
در این خراب شده چه نوع شهریه ای باید پرداخت شود؟ به اطلاع دوستان غیر PNU میرساند که برای پرداخت شهریه ی خراب شده ی مذکور نیاز به مراجعه به دانشگاه نیست.پول را به حساب که بریزید در اطلاعات شما ثبت میکنند.
پ.ن:راستی Z کجاست؟

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

ندارایی

اگر بعد از دوبار خواندن کتاب مزخرف تاریخ تمدن ایران و اسلام (یک بار دقیق و یک بار مرور!!) با همچین سوالی روبرو بشین چیکار میکنین؟
دیسقوریدس به عربی به چه اسمی ترجمه شد؟
۱.(یادم نمیاد چی بود)
۲.خشایش
۳.الحاوی
۴.المختصر

پ.ن۱: جواب گزینه ی 2 بود و من درست زدم.
پ.ن ۲:جا افتادن کلمه ی (نداشته) توی عنوان کتاب احتمالا اشتباه چاپیه.
پ.ن ۳: اینو باید قبلا میزدم ولی تنبلیه دیگه...تازه کلی مطلب دیگه هم مثلا تو ذهنم دارم!!(شما باور نکن)

۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

Z

z کجاست؟چرا نمیاد؟ کسی از Z خبر داره؟

اول Z بود.بعد Z عصبانی.بعد Z از PNU.

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

طولانی شد؟

1.اه,اه,اه.چرا هر کی از راه میرسه یه وبلاگ IT میزنه؟ چرا کارو به متخصص خودش واگذار نمیکنین؟ خوب شیمی کاربردی میخونی در مورد شیمی کاربردی مطلب بنویس چرا در مورد IT مینویسی؟ چرا من میرم تو هر چیزی باید گند بره توش؟؟؟؟ اگه من اینجا یه مطلب در مورد کشاورزی بنویسم همون روز 250 تا کارشناس کشاورزی میاد بهم ایراد میگیره....
2.ذخیره و بازیابی اطلاعات....اینم از اون درسا هست ها...فقط اسمش به درد میخوره اونم برای عنوان کردن توی مجالس و عوام فریبی و به دست گرفتن رشته ی سخن.یه سری چیزا که در قالبی غیر از درس خیلی جذاب میتونه باشه رو به گند کشیدن.
3.اینکه من این روزا نمیرم بیرون (مخصوصا تجمعات اعتراضی) دلیلش اینه که درس دارم و باید بخونم؟یا همه اش بهانه است؟
پ.ن1: جذابیت موضوع هم بی تاثیر نیست....همچنین کم کاری ITman ها.
پ.ن2:البته راه های ساده تری برای عوام فریبی هست!
پ.ن3:این روزا بعضی وقتا دلم بدجوری میگیره.
پ.ن4:دلیل ننوشتن در مورد فضای قبل,بعد و حین انتخابات فقط اعتقاد شخصی خودم در مورد غیر مناسبتی بودن وبلاگ بود.وگرنه من هم قبل از انتخابات سبز بستم,بحث کردم,حین انتخابات توییت کردم,بعد از انتخابات بیرون رفتم ,شعار دادم,باتوم خوردم,آواتارمو عوض کردم,سر امتحانات مشکی پوشیدم و ...

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

ملاقات با اعمال شاقه

امشب بالاخره میبرنمون نمایشگاه.
نمایشگاه علاوه بر نمایشگاه بودن محل دیدار ما هم هست.پارسال اینجوری بود.
ولی امسال دلبر نمیتونه بیاد احتمالا...
حق ندارم اعصاب نداشته باشم؟

پ.ن:چون گفتن چادر باید بیارین خانم X نرفت.اینجاست که ایدئولوژی مانع رسیدن به هدف میشه.
پ.ن2:من با بسیج دارم میرم.به زور هم دارم میرم.اول میبرن قم بعد میبرن تهران! ولی به هر حال کتاب میخوام.
پ.ن3:ربطشو به PNU پیدا کنین.

۱۳۸۷ اسفند ۱۱, یکشنبه

فضايي

امروز رفتم به دانشگاه ملى معروف شهر.با واسطه ى دوستانى كه داشتم ساعت و روز كلاس رو پيدا كرده بودم.رياضى 1.همون رياضى 1ى كه دو ترم پيش 90 درصد بچه ها افتادن و ترم پيش با استادش دعوامون شد(حق داشتيم!) و حذف اضطرارى كرديم.
10 دقيقه دير رسيدم.از همون اول سوتى هام شروع شد.دم در دانشگاه:آقا كلاس رياضى1 كجا برگزار ميشه؟با نگاهى عاقل اندر سفيه گفت رو برد زدن ديگه... .سوال پرسيدن توى PNU يه چيز كاملا طبيعيه! اونجا هيچكس حتي مسئولين هم جوابو نميدونن.
از 10 نفر پرسيدم تا بالاخره تونستم توى راهروهايى كه به سبك راهرو زندان درست شده كلاس 11 رو پيدا كنم.يه تك در زدم,همه برگشتن با تعجب نگاهم كردن.چون ما دانشجو هستيم نبايد به اون بيچاره اى كه داره حرف ميزنه و گاهى بهش ميگن استاد احترام بزاريم؟
اومدم بشينم,اين صندلي خرابه,اوني كه اون طرفه به نظر سالمه...شانس آوردم كه يهو فهميدم رديف پسرها از دخترها جداس!توى دانشگاه ما فقط ميخوايم به صندلى برسيم...مهم نيست كه قاطى ميشينيم.رديف هم كه معني نداره.(بهتره بگم نداشت,ترم قبل مشغول جا انداختن فرهنگ دو رديف شدن صندلى ها بودم كه ترم تموم شد)
جلسه ى 4 ام بود.دير رسيده بودم...
بغل دستيم تمام مدت مزخرف ميگفت,اگه دانشگاه خودمون بود ميدونست از لحظه لحظه ى كلاس بايد استفاده كنه وگرنه ميبازه.
دانشجوها,مهندسين آينده,نميتونستن تمرين ها رو حل كنن.دوست من ترم قبل تنها كسى بود كه رياضى 2 پاس كرد.از بالاى 100 نفر.پس فرق ما كه رتبمون پايين بود با اونا كه رتبه هاشون بالا بوده چيه؟اينا كه از ما بدترن...
بعد از تمام شدن كلاس نزديك در ساختمان يكى از اون دوستام رو ديدم.تو راهرو ها كه ميرفتيم با چند نوع دوست ديگه روبرو شدم,فرق برخورد گرم رو با اظهار نديدن ميفهمى كه؟همه جورش بود.
ما با اونا چه فرقي داريم؟باهوش ترن؟درس خون ترن؟فكرنميكنم...اگه هم بعدا موفق تر باشن مال امكاناتيه كه اونا دارن و ما نداريم.
ما PNU هستيم:كلاس يا نداريم يا جا نداره.امتحانامون سخته وغلطه.بچه ها سطح پايينن.گلستان منبع اشكاله ولى...دانش جو هستيم.خودمون بايد درس بخونيم.اينش بد نيست...

پ.ن:نظرتون رو در مورد اين پست بنويسين PLZ.برام مهمه.همون طورى كه اسممو تو وبلاگ ها تغيير ندادم,همون Drago باقي موند...

۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

بعد از اينكه اومدم جواب Z رو توى نظرات بدم و بعد از نيم ساعت نتونستم(!!) بالاخره تصميم گرفتم كه سيستم كامنت رو عوض كنم.
از هر شركت و سيستمى كه زيادى بزرگ و معروف بشه به نوعى بدم مياد.يكي از دلايل بلاگفا نرفتنم هم همين بود.(Blogger كه بدتره!!) پس Haloscan رو به هيچ ترتيبى نميتونستم قبول كنم.مخصوصا كه قبلا يه بار امتحانش كردم و خوشم نيومد...
كلى سرچ كردم و سه تا گزينه پيدا كردم: Sezwho,Intensedebate,Disqus كه رقيب هاى اصلى Haloscan هستند.
من Intensedebate رو انتخاب كردم.دليلش هم خيلى ساده هست...صفحه اش از بقيه زودتر بالا اومد!!!!
قابليت هاى زيادى داره.Reply هم داره.توصيه ميكنم كسايى كه ميخوان سيستم كامنت رو عوض كنن ازش استفاده كنن.
فقط نميدونم چقدر با فارسى مشكل داره...

پ.ن1: Z عزيز! اول از همه به خاطر اينكه باعث شدى سيستم كامنتو عوض كنم ممنونم!كارى بود كه بايد ميشد.
دوم اينكه گلستان رو بلدم.ساعت و تاريخ انتخاب واحد رو هم ميدونم(27 ام) ولى منظورم PDF راهنما بود.يه بار دانلودش كن و بخند!!
در مورد مركز هم بگم كه...:D!!! فقط بدون كرج نيستم.
پ.ن2:حالا من سيستمو عوض كردم نميخواين امتحانش كنين؟!!

۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

شرمنده

شرمنده ام!
مهندس 2شنبه گفت نميتونم بيام باهات.اگه بياد مفت خورهاى ج.ن كارشو ازش ميقاپن.به انجام نميرسونن كه هيچ فقط يه كم از دور و بر كارى كه اين تمام زحمتشو كشيده ميچاپن و ميدزدن.تا 29 اسفند سر كاره مياد دوباره 3وم ميره.حتى سفر عيدش هم به هم خورد.سفرى كه آيندشو ميتونست تغيير بده.يكي از SMS هاى Choco رو دادم به مهندس گفتم جوابشو بده,هيچى نگفت(توى SMS گله كردن از نيومدن بود ديگه...).مهندس پايه بود,حتي كلي پول داد ماشين هم خريد واسه رفتن... . آخرش هم كلي معذرت خواهي كرد.
دكتر(هم سن منه ها,فقط داره داروسازى ميخونه بهش ميگيم دكتر) هم اومد آرومم كنه گفت شايد من اومدم...ديشب خبر داد كه نميتونم.ترم قبل مشروط شد,خانوادش گير دادن بهش.
اينا تموم شد و شرمندگيش واسه كى موند؟DRAGO.
Choco ميگه از اول هم نميخواستى بياى,منو به بازى گرفتى.ميخواست .... .البته هيجان زده تصميم گرفته بود.يه چيزايى هم گفت كه راست گفت.در مورد من,خانوادم,آينده.
تلخى كرد,قهر كرد,حرف زد ولى حق داشت.شايد بعضى هاتون احساسشو بفهمين.
شرمنده ى شما هم هستم كه اين مدت آپ نكردم.حالم و زندگيم معلوم نبود.
حالا ‍‍‍Choco قبول كرد و گفت عيب نداره.ولي هنوز خودم ناراحتم.به نظر شما تنها برم؟خانوادم شديدا مخالف تنها رفتن هستن.ولى شايد وقتش شده كه ديگه بچه ى خوب نباشم...

پ.ن1:عادت به نوشتن هاى مناسبتى ندارم.
پ.ن2:Z عزيز! 21ام رو متوجه شدم.ممنون.يه چيزديگه:هر گروهى انتخاب واحدشون ساعت و تاريخ داره درسته؟ PDF ساعت و تاريخ رو گرفتى؟ قابل خوندن نيست!قاطيه!اگه اطلاعى داشتى بهم بگو.
پ.ن3:منو بخونين. نظر بدين PLZ.

۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

بچه ى خوب

هميشه براى پدر و مادرم بچه ى خوبي بودم.هر چى گفتن گوش كردم,هر كارى خواستن كردم.هيچ وقت ياغى نبودم.هيچ وقت كارى كه مخالف بودن نكردم. حتى كوچيك ترين كار بدى هم نكردم.حس احمقانه اى دارم!
شايد هم چون خانودام اجازه ى خيلى كارارو بهم دادن اينجوريه.ولى حتى يه بار هم چه ميدونم ماشين بابامو ندزديدم.با اينكه عاشق ماشين و رانندگيم.الان هم گواهينامه دارم هم ماشين داريم ولى بازم نميتونم اين كارو كنم.چرا؟شايد به خاطر اينه كه از بچگى ازم خواستم منطقي فكر كنم.حتى از وقتي خيلى كوچيك بودم غر نميزدم,لج نميكردم,بهونه نميگرفتم...
هميشه تمام كارايى كه به طور كليشه اى خوب هستن و يه بچه ى خوب بايد انجام بده انجام دادم.نميتونم بچه ى بد باشم.هميشه نگران بودم از اينكه نكنه فلان كار بد بوده...نكنه سرزنشم كنن...
پس كى ميخوام ياغى بشم؟

پ.ن1:"يه ساله با هميم يه بار همديگرو ديديم","خسته شدم بس كه نديدمت" اينا چند تا جمله هست كه طي يه ربع گذشته برام مسيج شده.چي بگم؟حق داره.
پ.ن2:اگه كسي از تاريخ انتخاب واحد PNU اطلاع داره بهم بگه.شايد 26 ام تونستم برم.
پ.ن3:اگه خانوادم اينو بخونن احتمالا بگن تند رفتم.ولي حس من اينه حتي اگه اينجورى نباشه.